اهانت شرم‌آور حافظ اسماعیل، زکریا و طیب به طایفه اصیل رخشانی

تصویر
   اهانت شرم‌آور حافظ اسماعیل، زکریا و طیب به طایفه اصیل رخشانی چه چیزی شرم‌آورتر از این‌که گروهی از مسئولان مذهبی، با نقاب دیانت، دست به باج‌گیری علنی بزنند؟ طایفه شریف و اصیل رخشانی که با نیت خیر برای صلح طایفه‌ای به مسجد مکی رفتند، با رفتار گستاخانه و طلبکارانه مسئولین دارالعلوم مکی روبرو شدند. مولوی عبدالحمید و تیمش نه‌تنها در مسیر صلح قدمی برنداشتند، بلکه با وقاحت تمام تقاضای مالی نجومی بالغ بر ۱۵ میلیارد را مطرح کردند، گویی مسجد را با بنگاه سودجویی اشتباه گرفته‌اند! اما افتضاح اصلی جایی بود که حافظ اسماعیل، با الفاظ زشت و توهین‌آمیز به بزرگان و جوانان طایفه رخشانی اهانت کرده است. حافظ اسماعیل وقتی استقامت طایفه رخشانی را در برابر زیاده خواهی های خود دید، در محل مکان مسجد آن‌ها را "کُچَّک" خطاب نموده است و به نوچه های خود گفته این کُچَّک‌ها را از مسجد بیرون بندازید ، واژه‌ای که در زبان بلوچی معنایی موهن و غیرقابل قبول دارد. آیا در قاموس دین و اخلاق، ایستادگی در برابر ظلم و زیاده‌خواهی، توهین و تحقیر می‌طلبد؟ ایا این مسجد ارث پدری حافظ اسماعیل است؟ طایفه رخشانی نه امروز، ...

مسجد، هتل پنج‌ستاره‌ی سرمایه‌دارها!

 مسجد، هتل پنج‌ستاره‌ی سرمایه‌دارها!

در حالی‌که مردم شهر، برای استفاده کردن از امکانات مسجد مکی باید با ذره‌بین دنبال امکانات بگردند، درهای همین مسجد برای پذیرایی از مهمانان ویژه و شخصی مولوی عبدالحمید و خانواده اش، گشوده‌تر از آغوش مادر به روی فرزند گمشده است!

مهمانان عزیزی که از شهرستان‌ها و گوشه‌ و کنار استان و خراسان راهی مراسم پسر حافظ اسماعیل شده‌اند و اغلب، نه جماعتی‌اند، نه محتاج سقف شب، بلکه سرمایه‌دارانی‌اند با حساب‌های بانکی متورم و چک‌های آماده امضا، این روزها در آغوش گرم بیت‌المال لم داده‌اند. نه از سر ناچاری، بلکه از سر نفوذ.

درجه‌بندی هم داریم! درجه یک‌ها به ویلاهای وابسته به مسجد منتقل شده‌اند؛ منازلی که لابد، طبق تعریف جدید، وقف کسانی‌ست که جیب پرتر دارند و لبخند عریض‌تری. درجه پایین‌ترها؟ خب، آن‌ها هم در خوابگاه‌های مسجد جا خوش کرده‌اند. شاید بشود نام آن‌جا را "هتل مکی پلازا" گذاشت، البته فقط برای خواص.

اما سؤال کلیدی این‌جاست:

چه کسی مجاز است بیت‌المال را، که متعلق به همه‌ی مردم است، در اختیار عده‌ای خاص قرار دهد؟ آیا حکم شرعی دارد؟ یا فقط مهر سکوت و مُهر قدرت کافی‌ست؟

اگر مسجد است، چرا مأمن نیازمندان نباشد؟
اگر خوابگاه دارد، چرا جای خواب غریبان و بی‌پناهان شهر خودمان نباشد؟
اگر امکانات دارد، چرا سهم سرمایه‌داران باشد، نه شب‌نشینان بی‌خانه‌ی شهر؟

شاید وقتش رسیده یکی پاسخ دهد؛
یا شاید، وقتش رسیده مردم بپرسند و دیگر سکوت نکنند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بیانیه طایفه شه بخش در حمایت از حاج الله نظر

طلاق اجباری و کودک همسری در خانواده مولوی عبدالحمید

حافظ طیب اسماعیل زهی فرزند مولوی عبدالحمید در حال تحریک جوانان در فضای مجازی می باشد