🚨 خبر فوری 🚨

تصویر
   🚨 خبر فوری 🚨 صوفی رضا، همان یاری که در جوانی مثل کوه پشت مولوی عبدالحمید ایستاده بود و غمخوار او شد، امروز چشم از دنیا فروبست. اما دردآورتر و سوزناک‌تر از رفتن صوفی رضا، این حقیقت تلخ است که مولوی عبدالحمید، کسی که سال‌ها بر دوش مردم دین و دیانت را فریاد می‌زد، آن‌قدر در چنگال مادیات و دنیاپرستی گرفتار بود که حتی فرصت نداشت بر بالین یار دیرینه‌اش برود. خانواده‌ی داغدار صوفی رضا بارها گلایه کردند، دلشان شکست، اشک ریختند... اما گوش مولوی پر از هیاهوی دنیا بود، نه صدای شکسته‌ی دوستان قدیمی. امروز صوفی رضا رفت، با دلی پر از حسرت، با قلبی زخمی از بی‌وفایی. اما تاریخ این بی‌مهری را فراموش نخواهد کرد.

منبر یا بازار برده‌فروشی؟

 

منبر یا بازار برده‌فروشی؟

 منبر یا بازار برده‌فروشی؟

در زاهدان، مولوی عبدالحمید منبر را نه ابزار هدایت، که ابزار تجارت کرده است. مسابقه‌ای برپا شده نه برای علم و تقوا، بلکه برای بردگی و چاکری. هر که زودتر دست و پا ببوسد، منبر از آنِ اوست. اینجا دیگر لیاقت یعنی بندگی مطلق؛ نه بندگی خدا، که بندگی عبدالحمید.

نمونه‌اش را ببینید در مسجد آل رسول بزرگمهر زاهدان؛ روزی پر از جمعیت، پر از صدای دعا و رجاء. امروز؟ غریب و متروکه، خالی از صف جماعت. چرا؟ چون مردم دیگر بوی تعفن معامله را فهمیده‌اند. چون جای مولوی باسواد، گذاشتند مولوی مطیع؛ مولوی فلانی رفت، مولوی فلانی آمد، و مردم با پای خودشان راه خروج را انتخاب کردند.

این منبرها دیگر حرمتی ندارند. نه چون مردم بی‌دین شده‌اند، که چون دین ملعبه دست تاجران مولوی نما شده است. مسجدی که ملایش نه از مردم، نه برای مردم، بلکه نوکر قدرت و جیب‌بُر اعتقادهاست، مسجد نیست؛ حجره‌ دکانداری‌ست با اسم مقدس.

مولوی عبدالحمید مسئول این سقوط است. مسئول آن نمازهای بی‌مشتری، آن منبرهای بی‌مخاطب. اوست که مردم را از مسجد راند، نه با کفر، بلکه با خیانت.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

طلاق اجباری و کودک همسری در خانواده مولوی عبدالحمید

بیانیه طایفه شه بخش در حمایت از حاج الله نظر

حافظ طیب اسماعیل زهی فرزند مولوی عبدالحمید در حال تحریک جوانان در فضای مجازی می باشد